در این بخش تصمیم گرفته ایم شما را با فیلم های جشنواره سی و هفتم آشنا و خلاصه ای از قصه فیلم را برایتان توضیح دهیم
شبی که ماه کامل شد
اصل ماجرا چنان درگیرکننده و سحرانگیز است که فقط بایدش ساخت بی کم و کاست و بدون افزودنیهای مجاز و غیرمجاز. نرگس آبیار همین کار را کرده است. یک فیلم پرکشش از عشق تا سیاهی ترور. فیلمی دغدغهمند با موضوع روز منطقهای که در آن زندگی میکنیم. بازیگری، کارگردانی، چهرهپردازی، فیلمبرداری و... چیزی در این فیلم بسیار بلند نیست که بتوان در ردش گفت، الا ریختن قبح ترور با نشاندادن خودِ خودِ ماجرا. غیر از کریهبودنش، دیدیم و ترسمان ریخت!
طلا
معمولیِ معمولیِ معمولی. متوسطِ متوسطِ متوسط. یک فیلم کممایه و بیجان از پرویز شهبازی که با دیدن هر صحنه میشود به راحتی صحنۀ بعدی را حدس زد و البته رفتار شخصیتهایش را. شاید بازی هومن سیدی دست «طلا» را رو میکند، ولی قصه هم سرراست و بدون تعلیقهای مناسب نوشته شده است. شاید همین سادهبرگزارکردن فیلم خودش یک کشف باشد برای جشنوارۀ امسال. آن هم وقتی داریم دربارۀ نسلی فیلم میسازیم که اصولا ساده برگزار میکند همه چیز را!
غلامرضا تختی
یک فیلم مهندسیشده و دقیق از حیث سینمایی، و بسی بسیار اغراقآمیز در پرداخت به شخصیت جهانپهلوان زندگی و زمانۀ ما که میشناسیمش یا لااقل وصفش را با جزئیات شنیدهایم. چهرهپردازی، فیلمبرداری، کارگردانی، صحنه و لباس و به طور کلی ویژگیهای سینمایی کم ندارد. مگر همان که تختی را شخصیتی بگیرد که بیمار کمک به مردم است، آن هم بی برنامه و هدف. در حدی که نتواند کار خیر خودش را هم مدیریت کند و نهایتا هم دست به خودویرانگری بزند.