دسته: مصاحبه

به بهانه نمایش پلاک 175 که در هفته دفاع مقدس اجرا شد، هم‌صحبت شدیم با سرکار خانم سیما علیپور نویسنده و کارگردان این نمایش تاکمی بیشتر در مورد ایشان و سابقه کاریشان بدانیم.

به بهانه نمایش پلاک 175 که در هفته دفاع مقدس اجرا شد، هم‌صحبت شدیم با سرکار خانم سیما علیپور نویسنده و کارگردان این نمایش تاکمی بیشتر در مورد ایشان و سابقه کاریشان بدانیم.


لطفاً خودتان رو معرفی کنید و به ما بگویید از چه زمانی وارد کارهای نمایشی شدید؟
سيما علي پور هستم، كارشناسي كارگرداني تاتر از دانشگاه هنر تهران و ارشد ادبيات نمايشي از دانشگاه تربيت مدرس، به مدت ١٠ سال هست كه مدرس دانشگاه علمي و كاربردي هستم و به صورت آزاد تاتر كار ميكنم.

کمی در مورد پلاک 175 برای مخاطبین ما توضیح دهید، چطور این نمایش برای هفته دفاع مقدس انتخاب شد؟
اوايل تابستان ٩٨ بود كه با ديدن كليپي از شهداي غواص كربلاي ٤، ايده دفاع مقدس به ذهنم رسيد..  در مورد مردان بي ادعا و مادرهايي كه ٣٠ سال چشم انتظار ديدن فرزندانشان بودن. مادرهايي كه قلبا ميدانستند كه بازگشت آنها امريست ناممكن ولي باز هم اميد خود را از دست نميدادند و دست از انتظار برنميداشتند.
مادر قصه ي ما هم بعد از اين همه وقت انتظار در نهايت انتظارش به سر ميرسد و تعدادي از استخوان هاي باقي مانده ي پسرش را بعد از ٣٠ سال برايش مي آورند.
و اين نمايش در مورد تنها شبي ست كه مادر ميتواند با استخوانهاي پسرش وداع كند و تمام حرفهاي نگفته و احساس مادرانه اش را با او در ميان بگذارد.

چرا دفاع مقدس؟
بگذاريد من بپرسم، چرا دفاع مقدس نه؟!
به نظر من دفاع مقدس مقوله اي نيست كه فقط مختص قشر خاصي از جامعه باشد. همه ي ما فارغ از همه ي اختلافات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و حتي نژادي، امنيت و آرامش امروزي خود را مديون افرادي هستيم كه در روزگاران گذشته تصميم گرفتند از جان و مال و خانواده ي خود بگذرند و امنيت را دوباره به ميهن خود برگردانند.
دلم نميخواهد شعار بدهم، ما مردماني هستيم كه گوشهايمان پر است از شعار و وعده و وعيد. فقط اين را ميدانم كه همه ي رفتگان در راه وطن به گردن تك تك ما حق دارند.
و اين تنها مختص به كشور ما نيست، در هرجاي دنيا اينگونه افراد كه جانشان را در دست ميگيرند تا عزيزان و هم وطنانشان آسوده خاطر زندگي كنند، قابل ستايش اند.

چند سال است که تئاتر کار می‌کنید و اجرای موردعلاقه شما کدام است؟
در واقع از كودكي با صحنه ي تاتر و نمايش آشنا شدم.. از نمايش هاي مدرسه اي گرفته تا نمايش براي ارگان هاي متفاوت من جمله كانون پرورشي كودك و نوجوان. تا اينكه در سال ٨٤ وارد اين رشته شدم تا به صورت آكادميك راه را ادامه دهم و تا سال ٩٠ كه فارغ التحصيل شدم بيشتر به كارهاي دانشجويي و جشنواره اي مشغول بودم.
اما از سال ٩١ كه وارد جزيره شدم به صورت آزاد شروع به ساخت پروژه هاي تاتري كردم. بماند كه در آن زمان شرايط براي اين امر خيلي مهيا نبود و حمايتي از هسچ ارگاني صورت نميگرفت. بارها ميشد كه پروژه اي به پاي اجرا ميرسيد اما از طرف مسوولين مربوطه اجازه ي  اجرا داده نميشد.
اما خبر خوب اينكه در سالهاي اخير فضاي هنري در جزيره ارتقا پيدا كرده و خوشبختانه با حمايتي از طرف دستگاههاي زي ربط، گروههاي مختلف هنري به خصوص تاتري شروع به فعاليت كرده اند.
من هم در ژانرهاي متفاوت اعم از صحنه اي، تاتر بي كلام، خياباني و حتي پروژه هاي سفارشي مشغول به فعاليت هستم كه آخرين فعاليتم نمايش "پلاك ١٧٥" با مضمون ١٧٥ شهداي غواص دست بسته بود.

كدام يك از كارهاي خود را بيشتر دوست داشته ايد؟؟
ارديبهشت ٩٧ نمايش ٣٠ دقيقه اي بي كلامي را روي صحنه بردم با نام" راديكال" كه به نظر خودم و چندي از هنرمندان و هنردوستان جز اجراهاي خلاقانه بود كه طي اين سالها روي صحنه رفت.

بازخورد از کار پلاک 175 چطور بود؟
اور كنيد از زماني كه شروع به نوشتن پروژه كردم تا مرحله نهايي شدنش، ذره اي فكر نميكردم كه همه نوع مخاطب بتواند با اين ژانر ارتباط برقرار كند..مخاطبيني كه شايد خيلي ناچيز در مورد جنگ و حال و هواي جنگي نميدانستند، اما چنان پا به پاي بازيگر اشك مي ريختند كه گويي تجربه اي اين چنيني در زندگيشان بوده ست.
و به قول ارسطو كارتاسيس در مخاطب نمايش پلاك ١٧٥ رخ داد.
ناگفته نماند كه يكي از مهم ترين دلايل اين همزادپنداري بازي بي نظير خانم مريم محمدي در نقش مادر شهيد بود كه تماشاگر خود را مسخ كرده بود. بازيگري كه هم نسل جنگ نيست، ولي چنان غرق در شخصيت بود كه گويي براي او هم درديست آشنا.

در مورد گروه اجرایی نمایش پلاک ۱۷۵ بیشتر توضیح دهید.
ما يك گروه سه نفره بوديم كه من نويسنده و كارگردان، خانم مارال عليمرادي به عنوان دستيار و برنامه ريز و خانم مريم محمدي هم تنها بازيگر اين نمايش بودند. .
ناگفته نماند كه دوستان بسياري در ساخت اين امر به ما ياري رساندند من جمله جناب آقاي مهرداد اياز كه با قلم زيباي خود رنگ و عطري هنرمندانه به متن دادند و بازنويسي نمايشنامه را انجام دادند.
آقاي حميدرضا سطوت منش كه عهده دار ساخت تيزر و تبليغات بودند، آقاي سعيد صفايي و ديگر دوستاني كه لحظه اي ما را تنها نگذاشتند.

در مورد فضای کار نمایش در جزیره کیش کمی به مخاطبین ما توضیح دهید.
 خدا را شکر می‌کنم که طی این چند سال اخیر تقریباً یکی دو سال اخیر فضای نمایشی خیلی تغییر کرده، تا قبل از این خیلی سخت بود تمرین کردن، اجرا بردن و حتی دستمزد گرفتن از سازمان منطقه آزاد کیش، برای اجرای های متفاوت خیلی سخت بود و این اتفاق برای همه افراد نمی‌افتاد و یک سری از قشرهای خاص فقط می‌توانستند کارکرده و نمایش را به اجرا ببرند. اما طی این‌یکی دو سال اخیر با حضور برخی دوستان و مدیران، جا برای کار کردن همه درست است که همچنان جای خالی محلی استاندارد برای تمرین هست اما به نظر من کسی که بخواهد نمایش کار کند می‌تواند که یک نمایش خیابانی کار کند، می‌تواند که صحنه‌ای کار کند، فقط مهم این است که بخواهد که کار کند و البته اگر این امکانات باشد اجراهای فاخرتری می‌توان داشت ولی این به نظر من بهانه‌ای است که اگر جای تمرین داریم اگر محله مناسب اجرای نمایش نداریم ما هم نمایش را کار نکنیم و این هنر را درواقع زنده نگه نداریم، فضای نمایش الان باوجود حمایت برخی از مسئولین سازمان منطقه آزاد کیش واقعاً بازشده و واقعاً جا دارد که به نظر من بیشتر از این‌ها کارکرد، همه از همه نوع ژانرهای متفاوت گرفته جاهای متفاوت گرفته و بهتر این است که آدم خلاق بوده و بهتر است که حالا که محدودیت داریم خلاقیتمان را شکوفا کنیم و بتوانیم نمایش را با ژانرهای جدید درجاهای جدید داشته باشیم.

پروژه بعدی سرکار خانم علی پور در حوزه نمایش چیست؟
خوب چندين پروژه مد نظرم هست كه با گروه لبخند كيش به عنوان سرپرست اين گروه نمايشي، كار خواهم كرد. فعلا در پيش توليد و انتخاب پروژه هستم.


و اما سخن آخر
خداوند رو شاكرم از اينكه به عنوان يك هنرمند ميتوانم با دنياي اطراف ارتباط برقرار كنم و ناگفتي ها را از طريق هنر انتقال دهم.
و باز هم شاكرم از اينكه به من فرصتي داده تا در اين راه با آزمون و خطا رشد كنم و محكم تر از پيش جلو برم.
جا داره كه همينجا از معاونت محترم فرهنگي و اجتماعي سازمان جناب اقاي دكتر پورعلي و مدير محترم فرهنگي سازمان جناب اقاي سعيد يكه دهقان تشكر كنم كه فضاي كار رو براي ما فراهم آوردند.
يا حق

 گفتگو : ایوب قادری

 

10.jpeg 2.jpeg 3.jpeg

4.jpeg 6.jpeg 7.jpeg

8.jpeg 9.jpeg

 

برچسب ها :