در این بخش تصمیم گرفته ایم شما را با فیلم های جشنواره سی و هفتم آشنا و خلاصه ای از قصه فیلم را برایتان توضیح دهیم
بیست و سه نفر
کتابش را نوشتند و تجلیل شد، مستندش را ساختند و تجلیل شد و حالا فیلم سینماییاش را هم که ساختند، با سیمرغ زرین نگاه ملی از آن تجلیل شد. قصۀ رشادت 23 نوجوان در دوران دفاع مقدس چیزی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت. آن هم وقتی پرداخت فوقالعاده و چشمگیری داشته باشد. نکته اینکه اصل قصه به قدری سینمایی است که اصلا نیازی به دراماتیزه کردن ندارد و سازنده هم به خوبی این را دانسته و راوی خود ماجرا باقی مانده است.
پالتوشتری
هنوز هم فکر میکنیم کمدی یعنی شوخی! و فکر میکنیم کمدی سطح بالا یعنی شوخیهای روشنفکری یا شوخی با روشنفکرها! خیال میکنیم البته. کمدی اینها نیست. یک نمایش است که به ایجاد فضا، خلق صحنه و قصه نیاز دارد؛ حتی اگر قرار است کمدیِ مبتنی بر کلام باشد. حاضرجوابی، تکهانداختن، شوخطبعی و... اگر در آن فضا، صحنه و قصه قرار نگیرند کمدی متولد نمیشود. نکتۀ دیگر اینکه وقتی تکلیف جشنواره با خودش روشن نیست، شوخی هم به جمع فیلمهای جشنوارهای راه مییابد.
تیغ و ترمه
فیلمی که چنان به مذاق هیچکس خوش نیامد که خود سازندگانش هم بعد از چند روز در حین جشنواره تدوینکی کردند و تغییرکی دادند. ولی خب چه میشود کرد، فیلم بالکل و از نظر ساختار، متن، روایت و... مشکل دارد و هیچ نظری را حتی با اغماض به سوی خودش جلب نمیکند. در عین حال اما بازی دیبا زاهدی را دارد و چند صحنۀ سینمایی ناب مثل شکستن شیشههای مشروب را که البته چارۀ درآمدن فیلم نیستند؛ به ویژه اگر کارگردانش کیومرث پوراحمد بزرگ باشد.