چرا جرئت_نه_گفتن نداریم؟

♻️ما همگی‌ می‌‌توانیم نه بگوییم. وقتی‌ که آرامیم و اوضاع تحت کنترلمان است، از این‌که جواب رد خود را به‌وضوح ابراز کنیم ترسی‌ نداریم. به همین دلیل است که برایمان سخت نیست به بچه یا بزرگسالی‌ که ترسی‌ از او نداریم، نه بگوییم.

♻️ به همین ترتیب، می‌‌توانیم به حرکتی‌ نابجا و پیشنهادی‌ کاملاً غیرقابل قبول نه بگوییم. در این وضعیت، حقانیت و بجا بودن خشم ماست که به ما قدرت کافی‌ می‌‌دهد تا جرئت نه گفتن داشته باشیم.

 ♻️اما بین این دو حد، موقعیت‌های‌ بسیاری‌ وجود دارد که در آن‌ها مقابله کردن مشکل است. مثلاً نه گفتن به کارفرمایی‌ که کار اضافی‌ از ما می‌‌خواهد، نه گفتن به همکاری‌ که ما را در تنگنا قرار می‌‌دهد، نه گفتن به دوستی‌ که در زمانی‌ نامناسب خود را دعوت می‌‌کند یا نه گفتن به فروشنده‌ای‌ که حرف‌هایش بیش از حد متقاعدکننده است، قطعی‌ نیست.

♻️ مشکل این نیست که بلد نیستیم نه بگوییم، بلکه مشکل داشتن جرئت نه گفتن به شخص مناسب و در زمان مناسب است؛ اما برای‌ رویارویی‌ و جواب رد دادن نباید تحت سلطه کسی‌ بود. برای‌ این‌که نظر خود را با آرامش تمام بگوییم، باید بتوانیم حق_زندگی‌ را به منزله فردی‌ آزاد طلب کنیم. این همان چیزی‌ است که به آن ابراز_وجود می‌‌گویند.
 
♻️کسانی‌ که در بچگی‌ محبت و عشق و تشویق‌های‌ بسیاری‌ دریافت کرده و به سبب ابتکار عملشان تحسین شده‌اند، نسبت به کنترل حساسیت کمتری‌ دارند، زیرا اعتمادبه‌نفس بالایی‌ دارند.

♻️برعکس، کسانی‌ که بیشتر انتقاد دریافت کرده‌اند تا تشویق و تعریف، طبیعتاً به کمبود اعتمادبه‌نفس محکوم‌اند و شکار آسانی‌ برای‌ افراد کنترل‌کننده‌ هستند.

♻️ ریشه‌های‌ کمبود اعتمادبه‌نفس بسیارند، با این حال می‌‌توان آن‌ها را به سه بخش تقسیم کرد:
ترس_از_قدرت
احساس_گناه
نیاز_به_محبت (یا ترس از طرد شدن).

برچسب ها :

نظرات در این خبر غیرفعال شده است.