جزیره کیش، 17 مرداد هر سال، سالروزی است برای تمدید وعده‌های زیبا، وعده‌های شیرین و پر از قند و نبات، وعده‌های حال خوب کن پر از امید، امید به آینده‌ای قابل پیش‌بینی، مگر قرار است چه شود؟ هیچ، اتاق وعده‌ها منتظر ماست...

 جزیره کیش، 17 مرداد هر سال، سالروزی است برای تمدید وعده‌های زیبا، وعده‌های شیرین و پر از قند و نبات، وعده‌های حال خوب کن پر از امید، امید به آینده‌ای قابل پیش‌بینی، مگر قرار است چه شود؟ هیچ، اتاق وعده‌ها منتظر ماست...

از اتاق وعده‌ها بگویم برایتان، در اتاق وعده‌ها هر ساله عده‌ای از خبرنگاران، صاحبان فن و قلم و دوربین، مدیران مسئول و جمعی نامربوط به رسانه دور هم جمع می‌شوند، نامربوطان که هستند؟ من که در این ده سال سر در نیاوردم، از کجا می‌آیند و به کجا می‌روند که تنها در 17 مرداد و صرفاً در اتاق وعده‌ها می‌بینیمشان و تمام.

 به اتاق وعده‌ها برسیم، مجری سلام می‌کند و روزمان را تبریک می‌گوید و با روی باز خوش آمد می‌گوید و سپس آقای مدیر جای مجری را گرفته و به به، چه کلماتی در وصف خبر و خبرنگاری می‌گوید، جانمان تازه می‌شود اما...

 ناگهان ذهنم، یک سال گذشته را مرور می‌کند، چه یک سال پر از حاشیه‌ای، مگر خبرنگاران محترم نبودند؟

 پس؛

چرا مرا به بهانه اعتراض به مدارک درخواستی غیر مرتبط حراست فرودگاه کیش، برای پوشش خبر به این مجموعه راه نداده و نمی دهند؟

چه شد که وقتی در مورد ضعف تصمیم گیری آقای مدیر خبرنوشتم، فلان مسئول گفته بود به آن "جوجه خبرنگار" بگویید از کیش جمع کند برود وگرنه فلان فلانش را چنان می‌کنم؟

چطور در سالن کنسرت فلان آقا با ادبیاتی خارج از شان خطاب به ما می‌گفت خبرگزاری را چه به عکس کنسرت، بروید بیرون وگرنه می‌دهم پرتتان کنن بیرون؟

نمی دانم چرا در فلان مسابقه ورزشی ده بار موقعیت استقرارمان را تعویض کردند و سر آخر مسابقه در شرق کیش برگزار می‌شد و من عکاس در غرب کیش مستقر بودم. واقعا چرا دوربین فربه ما را تلسکوپ فرض کرده بودند؟

مگر می شود در هیچ برنامه‌ی میدانی و صحنه‌ای از ما در خصوص محل استقرارمان سوال ‌نشود و آبدارچی مجموعه ‌بگوید خبرنگاران؟ همین گوشه جایشان خوب است، دوربین‌هایشان از همین جا می‌تواند عکس بگیرد!!!

چرا در توزیع آگهی‌های دولتی انصاف و نوبت برای توزیع آگهی رعایت نشد و فلان روزنامه و هفته‌نامه هزاران بار آگهی دولتی دریافت کرد و پایگاه خبری ما حتی نفهمید که آگهی دولتی چیست؟

چه میشود کسانی که دائم به اتاق مدیران و سرپرستان رفت و آمد می‌کنند سرآمد و سوگلی می‌شوند و ما که جز در برنامه مدیران را نمی‌بینیم و آویزانشان نیستیم در فرقه‌ی فعالان حساب نمی‌شویم؟

 

 صدای تشویق حضار مرا به خود آورد، ای بابا، انقدر در فکر فرو رفتم که وعده‌های شیرین امسال را نشنیدم، چقدر بد، اما اشکال ندارد، بگذار وعده‌های سال‌های قبل را در سر مرور کنم بلکه زمان بگذرد، بلکه کمی لبخند جای خود را به حال بد مرور خاطرات دهد؛

خبرنگاران رتبه می‌شوند، خبرنگاران در مجموعه‌های دولتی اجازه فعالیت دارند، از خبرنگاران شکایت قضائی نمی‌شود، عدالت خبری در توزیع و پوشش برنامه‌ها رعایت می‌شود، لیست خودی نخودی نداریم؛ همه خبرنگارید و محترم، رسانه‌ها رتبه‌بندی می‌شوند و بر اساس آن یارانه می‌دهیم، مسکن خبرنگاران را فراهم می‌کنیم، وام خرید تجهیزات می‌دهیم، عمان و مشهد ساده‌ترین سفرهای تدارک دیده برای شماست و...

 دوباره صدای تشویق، انقدر در وعده‌ها غرق شدم که مراسم تمام شد، ای بابا، جمع کنیم و برویم و در پایان، یک نتیجه‌گیری:

خبرنگاری، هنری است که توانستند مواجه با چالش‌ها و حاشیه‌ها را به عنوان یک پیش‌زمینه برای تلاش بی‌وقفه در جستجوی حقیقت و اطلاع‌رسانی به مردم ببینند. این فرصت برای رو به جلو پیش رفتن و به امید فرداهای بهتر بیشتر از هر چیزی محترمانه‌ترین تجربه‌ها را ارائه می‌دهد. بگذاریم همواره در مسیر اصلی ماند و با انگیزه به راه خود ادامه دهیم. زندگی خبرنگاری ادامه دارد و با هر گام به جلو، ما می‌توانیم دنیای بهتری را بسازیم...

نظرات در این خبر غیرفعال شده است.